پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مِثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
چیزی که تمام وا نباشد چون مژۀ چشم و غنچه، (آنندراج)، نیم لا، (یادداشت مؤلف)، نیم گشاده، چشم نیم خفته، (ناظم الاطباء)، آنچه که نه کاملاً باز و نه کاملاً بسته بود، (فرهنگ فارسی معین) : مخمور سر به گوشۀ بالین نهاده لیک می می تراود از مژۀ نیم باز او، طالب (از آنندراج)
چیزی که تمام وا نباشد چون مژۀ چشم و غنچه، (آنندراج)، نیم لا، (یادداشت مؤلف)، نیم گشاده، چشم نیم خفته، (ناظم الاطباء)، آنچه که نه کاملاً باز و نه کاملاً بسته بود، (فرهنگ فارسی معین) : مخمور سر به گوشۀ بالین نهاده لیک می می تراود از مژۀ نیم باز او، طالب (از آنندراج)
سازوار با یکدیگر، (یادداشت مؤلف)، دمساز، سازگار: نه آن زین، نه این زآن بود بی نیاز دو انباز دیدیمشان نیک ساز، فردوسی (شاهنامه ج 4 ص 1747)، چنین گفت پس با کنیزک به راز که ای پاک بینادل نیک ساز، فردوسی، دو شاه گرانمایه دو نیک ساز رسیدند پس یک به دیگر فراز، فردوسی، رفیقی نیکساز از لشکری به دلی آسان گذار از کشوری به، فخرالدین اسعد، ز مرغان همان آنکه بد نیک ساز چو باز و چو شاهین گردنفراز بیاورد و آموختنشان گرفت ... فردوسی، ، نیک سلاح پوشیده، (ناظم الاطباء)، هرچیزی که خوش ساخته شده و بکار و مفید بود، (ناظم الاطباء)
سازوار با یکدیگر، (یادداشت مؤلف)، دمساز، سازگار: نه آن زین، نه این زآن بود بی نیاز دو انباز دیدیمشان نیک ساز، فردوسی (شاهنامه ج 4 ص 1747)، چنین گفت پس با کنیزک به راز که ای پاک بینادل نیک ساز، فردوسی، دو شاه گرانمایه دو نیک ساز رسیدند پس یک به دیگر فراز، فردوسی، رفیقی نیکساز از لشکری به دلی آسان گذار از کشوری به، فخرالدین اسعد، ز مرغان همان آنکه بد نیک ساز چو باز و چو شاهین گردنفراز بیاورد و آموختنشان گرفت ... فردوسی، ، نیک سلاح پوشیده، (ناظم الاطباء)، هرچیزی که خوش ساخته شده و بکار و مفید بود، (ناظم الاطباء)